2- اين جمعبندي آقايان از اوضاع اقتصادي و به تبع آن اجتماعي دولت احتمالا مبتني بر برخي دادههاي آماري هم هست. حقيقت ماجرا اين است که اوضاع دولت در 2 حيطه توليد و توزيع در امر اقتصاد بشدت دراماتيک است؛ گزارش جديد بانک مرکزي درباره نابرابري درآمدي در سال 94 نشان ميدهد اختلاف و شکاف طبقاتي در 3 سال اول دولت روحاني بشدت افزايش يافته است. براساس گزارش رسمي بانک مرکزي، ضريب جيني به 37/0 و سهم 10 درصد ثروتمند جامعه به 10 درصد فقير جامعه از 23/8 در سال 92 به 72/9 در سال 94 افزايش يافته است، همچنين افزايش ضريب جيني به رقم ۳۹۹/ ۰ در سال ۹5 بالاترين رکورد شکاف طبقاتي در سالهاي اخير محسوب ميشود. اين در حالي است که در سالهاي اوج تحريم يعني در سالهاي پاياني دولت دهم هم هيچگاه ضريب جيني از ميزان ۳۸۳/0 بالاتر نرفت اما در دولت جناب روحاني و لابد با رفع بالمره تحريمها ميانگين ضريب جيني به ۳۹9/0 افزايش يافته است.
همچنين نرخ بيکاري هم در اين دولت براي نخستينبار بعد از 4 سال از 12 درصد عبور کرده است. طبق اعلام مرکز آمار نرخ بيکاري تابستان امسال به 7/12 درصد رسيده که در 17 فصل گذشته بيسابقه بوده است. طبق آمارها يکميليون نفر در دولت يازدهم شغل خود را از دست دادهاند و نرخ بيکاري در 22 استان دو رقمي شده است.
3- حال مساله اين است که با اين اوضاع اقتصادي مشاوران جناب روحاني آيا باور دارند ساختن مسائلي از جنس مساله علي مطهري همچنان ميتواند راهحل نهايي برونرفت دولت از اين شرايط باشد؟ جالب اينجاست که بيشتر مديران دولت روحاني که در دوره اصلاحات هم مدير بودهاند نتيجه چنين رويکردي را در پاي صندوقهاي راي از انتخابات شوراي شهر دوم به بعد ديدهاند و خوب ميدانند در حالي که مساله اصلي مردم معيشت و اقتصاد است سخن از آزادي بيان گفتن و تلاش پشت پرده براي بستن دهان منتقدان چه نتيجهاي به همراه دارد. واقعيت اين است که دولت روحاني رانتيترين دولت پس از پيروزي انقلاب است که در 3 سال اخير حداقل از 2 موهبت بزرگ بهرهمند شده است: اول همراهي کمسابقه اجزاي مختلف حاکميت در پروژه اصلي دولت يعني برجام و ديگري برخورداري از امکان عدم حضور آلترناتيوهاي اصلي در فضاي رقابت سياسي.
2 امتيازي که به نظر ميرسد به دولت داده شده تا با خيالي راحت و حداکثر توان دور از حاشيهسازي به مسائل اصلي کشور بپردازد و با دست فرماني که خود ميپسندد امر اقتصاد را ساماندهي کند تا شعار چرخ زندگي مردم بچرخد مايه شرمساري نشود اما به نظر ميرسد با وجود همه اين امتيازها نتايج رضايتبخش نيست و استراتژي مشاوران دولت دور کردن جناب رئيسجمهور از واقعيتهاست، استراتژياي که ميتواند مايه شرمساري ماندگار دولت شده و سبب شود دولت روحاني مسير دولت اصلاحات را با سرعت بيشتري بپيمايد.
4- بابک داد در سايت خود با مرور خاطرات خويش مربوط به دوران خبرنگاري مينويسد: بعد از انتخابات دوم خرداد، گهگاهي ضعفها و کاستيها را در قالب نامه به گوش آقاي رئيسجمهور ميرساندم اما به محض اينکه زبان قلمم طعم انتقاد يا سوال از اصلاحات گرفت، پروسه بايکوت شروع شد! در اولين مسافرتم در تيم همراه رئيسجمهور به استان زادگاه مادرم لرستان رفتيم. استاني فوقالعاده غني اما فوقالعاده فقير! بعد از بازگشت از سفر، اولين سفرنامه را نوشتم و خيلي اتفاقي، مستقيما به آقاي رئيسجمهور تحويلش دادم! بلافاصله از سوي يکي از مسؤولان دفترشان بدرستي توبيخ شدم که چرا سلسله مراتب را رعايت نکردهام و گزارش را به دفترشان ندادهام تا لابد سانسور شود شبيه موارد بعدي که سانسور هم شد! در آن سفرنامه يک صحنه را شرح دادم که درست زير جايگاه سخنراني ديده بودم! هيات همراه و شخصيتها و کارکنان نهاد رياستجمهوري، زير جايگاه در حال خوردن انواع شيريني، ميوه، آبميوه و نوشابه بودند و آن سوي فنسهاي مستحکم، زنان و کودکان اهل دورود زير آفتاب سوزان، گوش به سخنان خاتمي درباره عدالت و کرامت انساني سپرده بودند و چشمشان هم به اين بخور بخور بود!
گزارش توصيفي من از اين وضع، مجوز ورود مرا براي هميشه لغو کرد. برنامهها و جزئيات را از من پنهان ميکردند تا جا بمانم. دير به برنامهها ميرسيدم اما هنوز زير جايگاه سخنراني، پوستهاي موز و هستههاي شليل و قوطيهاي نوشابه بر جاي بود. خبرنگار اين چيزهاي کوچک را دليل اتفاقات بزرگتر ميداند. نگاهش شايد گاهي سمبليک باشد اما واقعي است و او ميبيند که مردم، چگونه بدبين و دلزده ميشوند! چيزي که مسؤولان اصلاحطلب متوجه نشدند اين حقيقت بود که آن پوست موزها، روزي زير پايشان خواهد رفت که رفت و اصلاحات را هم عقيم خواهد کرد و بر زمين خواهد کوفت که کوفت! بهانه بايکوتشدنم از سوي برخي مسؤولان مدعي اصلاحات نداشتن تعامل مثبت بود، برخي از همين افراد که خيلي اهل تعامل مثبت بودند بعدها در پروژههاي اقتصادي وسيعي مثل فرودگاه امام خميني يا صنايع ديگر نشان دادند معناي واقعي تعامل يعني چه! بعضي از همان اشخاص هم، امروز باز شدهاند مدافعان آزادي بيان و رنج مردم! چيزي که آنها ندانستند اين بود که هر خبرنگاري که بتواند آب دهان دخترک دورودي را ببيند، نميتواند اهل چنين تعامل مثبتي بشود و نميتواند گوشهاي بنشيند و بگويد؛ ما هيچ؛ ما نگاه...»
منبع:وطن امروز